جنگ ما، جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد
و ما باید در جنگ اعتقاد هایمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را
.در جهان به راه اندازیم
در هر مکانی از این جهان که بنگرید هرجایی که نامی از انقلاب باشد مواجه میشوید با تغییراتی بنیادین در عرصه حکومت داری که این تغییرات ، غالبا با از میان برداشتن اولین فرد حاکمیت ( شاه ، پادشاه ، نخست وزیر ، رئیس جمهور و یا هرنام دیگری ) شروع میشود و به تدریج در لایه های دیگر جامعه نیز سرایت میکند که مهمترین و کلیدی ترین تغیرات در حوزه رسانه ها انجام خواهد شد به نحوی که رسانه های رایانه ای ، مخابراتی ، رادیویی و نظایر آنها کاملا همسو با تفکرات انقلابی که به روی کار آمده ، حرکت خواهد کرد و تمامی اهداف انقلاب به این طریق در میان مردم تبیین و نهادینه میشود. حضرت امام روح الله نیز از این مهم غفلت نداشتند و با بیان جمله ای ماندگار این مهم را به تمامی مسئولان جمهوری گوشزد نمود 1 .
اما ...
اما این تغییر منطقی که در هر انقلابی قابل پیش بینی است و از تغییرات مسلم میباشد ، در انقلاب اسلامی ایران با چالشی بسیار جدی مواجه شد به گونه ای که از همان ابتدا در حوزه هنری ، با تفکرات انقلابی افرادی همچون سید مرتضی آوینی مقابله شد تا اینکه این هنردان متعهد ، بجای پیاده کردن تفکرات اسلامی در حوزه رسانه ی ملی ، مجبور میشود با ساختن برنامه ای به نام روایت فتح ، قدری در برپا داشتن روحیات انقلابی تلاش نماید و با دست نویس ها و مناظرات و صحبت های رادیویی سعی در ارائه نقشه ی راهی برای آیندگان انقلاب داشته باشند .
اما این مقابله با جریان انقلابی و پیاده سازی منویات انقلاب به همین جا ختم نمیشود بلکه در تمامی مقاطع از عمر این انقلاب شاهد کج اندیشی ها و عمل های دیر بهنگام برخی از .....( برداشت آزاد ) بوده ایم . از تبیین اهدف و آرمان های انقلاب گرفته تا پیاده سازی این آرمان ها در این دانشکده ی عظیم که همه و همه حکایت از عدم وجود یک برنامه صحیح و کارشناسی شده دارد 2. شاید به عنوان مثال بتوان راه اندازی دیر بهنگام شبکه های دیجیتالی ، پیام رسانهای بومی و ... را شاهد بر وجود این بی برنامگی ( بخوانید بی بصیرتی) دانست .
داستان غم انگیز این رسانه ی غیر فرهنگی به همینجا ختم نمیشود بلکه امروزه شاهد آن هستیم که رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است به یک برنامه شو تلویزیونی به گونه ای که خواننده های پاپ ایران ، پای ثابت اجرا کننده های برنامه این رسانه هستند و هر از چند گاهی خود رسانه ملی با در نظر گرفتن یک جایگاه معین برای این برنامه ها سعی در نهادینه کردن اینگونه تفکرات غلط در میان جامعه دارد که برنامه هایی همچون ساعت بیست و پنج ، شب کوک ، نسیم آوا و.. از همین دسته برنامه ها میباشند 3.
شکی در این نیست که همه همت رسانه ی ملی در جذب مخاطب و انتقال مخاطبان ملی از ماهواره به تلویزیون ملی میباشد و نمیتوان از برنامه های خوب و برخی از شبکه های بی همتای این رسانه ( همچون افق ) چشم پوشی کرد اما این مطلب مسلم است که وجود برنامه های غیر فرهنگی و بی محتوا به قدری ذهن بیننده را تخریب میکند که ساعتها برنامه ی فرهنگی نمیتواند جای این تخریب را پر نماید خصوصا با وجود شبهات گوناگون فرهنگی، دینی و سیاسی موجود که برگرفته از برنامه های مخرب دشمن در ماهواره است و عملکرد غلط و کوتاه کاری های برخی از مسئولین نیز مزید بر علت شده.
سخن را کوتاه کنیم با این توصیه به برادرانمان در رسانه ی ملی :
برادران ، شما را ، شما را ، شما را به اسلام که توجه داشته باشید که هدف ، وسیله را توجیه نمیکند و نمیتوانیم به بهانه جذب مخاطب از هر شیوه ای که رسید استفده کنیم . برادران ، جمهوری اسلامی هنوز محتاج تفکرات انقلابیانی ست که تمام هم و غمشان اسلام باشد و مسلما عیبی ندارد که در این راه نیز از مشاورین و روانشناسان زبده ی علمی و فرهنگی (فارغ از محل تحصیل ) 4 نیز استفاده نمود . شما را ، شما را ، شما را ، به تمامی آنچه که در ذهنتان مقدس است زودتر کاری کنید تا قبل از اینکه شاهد آنچه که نباید باشیم....
1 - آنکه در یک موقعی از همه خیانتها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را عقب بزنند و نگذارد درست بشود، آنکه از همه خدمتها بالاتر است این است که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهد? مطبوعات است؛ مجله هاست؛ رادیو تلویزیون است؛ سینماهاست؛ تئاترهاست. اینها می توانند نیروی انسانی ما را تقویت کنند، و تربیت صحیح بکنند وخدمتشان ارزشمند باشد . ( تبیان، آثار موضوعی امام، ج 23، سخنرانی در تاریخ 16/4/58 )
2- هرچند که هر چندساله یکبار با ابلاغ سیاستهای کلان انقلاب از طرف رهبری معظم انقلاب این نقشه ی راه تبیین میشود اما پیاده سازی این سیاستها ،بسیار کمتر از آنچه که از طرف رهبری انقلاب مطرح میشود مطابقت دارد به نحوی که عموما مطالبات ایشان بدون نتیجه میماند.
3- گر شما علاقه دارید به اسلام، علاقه دارید به کشور، علاقه دارید به ملت خودتان، این دستگاهی که دست شما هست ـ هم? دستگاهها که نمی تواند همه دخالت کنندـ هر کسی آنجایی که دارد، این دستگاهی که دست شماهاست، این دستگاه را اصلاحش کنید؛ یعنی غربی نباشید، غرب زده نباشید، که حتماً باید بین این خبر و این خبر، موسیقی باشد، این غربزدگی است، یک طرح دیگری درست کنید، یک چیز دیگری. اخبارش را زیادترش کنید، یک کارهایی بکنید که موسیقی را ترکش کنید. شما خیال نکنید که موسیقی، یک چیزی است برای یک مملکت مترقی. موسیقی خراب می کند دِماغ بچه های ما را، مغز بچه های ما را فاسد می کند. دائماً تو گوش یک جوان موسیقی باشد، این دیگر به کار نمی رسد؛ دیگر نمی تواند فکر جدی بکند. اینکه ما می گوییم که اینها را از بین ببرید و مکرر من گفته ام، شاید تا حالا ده مرتبه بیشتر من به آقای قطب زاده(سرپرست وقت سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)گفته ام که آقا این را بردارید از آن، می گوید نمی شود. من نمی دانم این«نمی شود» یعنی چه؟ چرا نمی شود؟ شما به عرض من گوش بکنید. من عرض می کنم که اگر ما یک کاری که صلاح ملّتمان است بکنیم، غربیها یا غرب زده ها بیایند به ما اشکال بکنند و بگویند که اینها کهنه پرستند، ما باید دست برداریم برویم سراغ آنها؟ یا نه، ما باید مصلحت خودمان را ملاحظه کنیم.ما باید ملاحظه کنیم به اینکه این دستگاهی که باید معلّم جمعیت باشد، باید مربّی جمعیت باشد، باید سازنده باشد، انسان جوری بار بیاورد که در فکر مقدّرات خودشان نباشند، دنبال این باشد که بنشینند اینجا، و عرض بکنم که این مسائل را از سمع و بصر تحویل بگیرند، و باطنشان اصلاً بعد از چند روز خراب بشود، تهی بشود. اینجا باید مسائل آقا، مسائل تلویزیون و رادیو مسائل جدی باید باشد نه مسائل هزل! مسائل موسیقی، مسائل هزل است، نه مسائل جدی. شما باید مسائلتان مسائل جدی [باشد]. شما می خواهید یک مملکت درست بکنید. کسی که می خواهد مملکت درست کند، باید مسائلش جدی باشد، نه مسائل شوخی و هزل باشد. اگر ـ چنانچه ـ فیلم می گذارید، فیلم جدّی سازنده؛ نه یک فیلم خراب کن که جوانهای ما را به خرابی بکشد ـ مثل زمان سابق ـ و آنهایی که می خواستند اصلاً جوانهای ما را [منحرف سازند]. اگر چنانچه مقاله می گویند، مقاله ای باشد که سازنده باشد. اگر چنانچه فرض کنید که یک چیزی باید باشد مارش باشد، که ضایع نکند؛ تقویت بکند، نه موسیقی باشد که خراب می کند جوانهای ما را، خدا می داند که خراب می کند. توجه داشته باشید شما باید کارهایتان جدی باشد؛یعنی مملکت باید با جدّ کارهای خودش را الان اصلاح کند. یک مملکت آشفتة ریختة درهمی که همه چیز ما را از بین بردند و رفتند. الان قرضهایی که به عهدة بانکها گذاشتند مگر به این زودی می توانند از زیر این قرضها بیرون بیایند. هرکه هرچه توانست چاپید و رفت؛ و هرچی هم توانستند برداشتند و رفتند. در یک مملکت اینطوری با جدّ باید عمل بشود؛ نه با - عرض بکنم که- هزل و با این حرفها؛ که بود آن حرفها. [و]برای این بود که مملکت را عقب بزنند، همة استفاده را ببرند،کسی نباشد حرف بزند. الان وضع این طوری است که باید این مسائل را شماها حل بکنید. نترسید از اینکه به شما بگویند کهنه پرستید! 50 سال به ما گفتند، بگویند، ما همینیم. مسائل را جدی بگیرید، نه مسائل را گوشتان به این باشد که از اروپا چی می گوید: گوشتان به این باشد که غرب چه خبری دارد، گوشتان به این باشد که مسائل در غرب چه جوری حل می شود. ما شرقی هستیم، ما یک مسائل خودمان برای خودمان داریم. یک چیزهایی در بین خودمان باید باشد. ما باید استقلال فکری داشته باشیم. ما باید پیوند فکریمان را از غرب جدا کنیم. اگر بخواهیم خودمان مستقل باشیم، پیوند به آنجا نداشته باشیم. باید استقلال فکری پیدا کنیم. استقلال فکری به این است که هیچ چیزمان مربوط به آنها نباشد. همه چیزمان مستقل باشد. افکارمان مستقل باشد. رادیویمان مستقل باشد. تلویزیونمان مستقل باشد.سینمایمان مستقل بشود از آن مسائل غربی، خودمان علی حده برای خودمان یک زندگی داشته باشیم. نترسید از اینکه یک روزنامه نویسی یا یک مقاله نویسی-که نمی دانم چه حالی در او هست، چه فکری می کند- انتقاد بکند. از انتقاد نترسید اینها انتقاد می کنند. این یک حرف است که عرض می کنم که باید اگر شما علاقه دارید به اسلام هر کدام در هر محلی که هستند کار آن محل را خوب انجام بدهند. و اگر شما بخواهید خوب انجام بدهید، باید این رادیو تلویزیون را از این چیزهایی که ضعف در قلب انسان، در مغز انسان می آورد، انسان را از انسانیت خودش بیرون می کند، استقلال فکری را از دست می دهد، اینها را باید از او احتراز کنید. مقالاتی هم که آنجا باید گفته بشود، ناطقهایی هم که آنجا می آیند نطق می کنند، اشخاصی باشند که نخواهند یک مملکتی را به تباهی بکشند؛ به اسم اینکه ما مترقّی هستیم نخواهند ما را به عقب برگردانند، به اسم اینکه" تمدن بزرگ" است! چناچه کردند با ما آنچه را باید بکنند...( صحیفه امام، ج9، ص 153، سخنرانی 28/4/1358 قم)
4- که البته بی شک این مشاورین نیز باید از دغدغه مندان اسلام باشند.
چند وقت پیش در این فکر بودم که اگر بنا باشد زنان جامعه را به دو قسمت تقسیم کنیم باید به این گونه عمل کنیم : دسته اول زنان صالح و پاکدامن و دسته دوم زنان غیر عفیفه و بی بند و بار.
یقینا در خصوص دسته دوم ، انتظاری نباید داشت چرا که فردی که خدای خویش را بنده نباشد ، انتظاری دیگری از او داشتن بیهوده است.
اما همه بحثم بر روی دسته اول زنان است.
این دسته از زنان علی رغم رفتار بسیار خوب و دینی شان ، کمیتشان در برخی موارد لنگ میزند که اگر رعایت کنند حتما زندگی شاداب تری را تجربه خواهند کرد :
1- نوع برخورد با همسر و فرزند ،از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که با نگاهی دقیق در سیره اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) میتوان نمونه های زیادی را پیدا کرد اما آنچه که مسلم است این روشها نیاز به آموزش دارد.[1] [2]
2- اندام و زیبایی ، یک نعمت خدادادی است و باید به این نعمت با بهترین وجه ممکن رسیدگی کرد ، هیچ جایی در اسلام پیدا نمیکنید که همسران را در زمینه آراستگی نسبت به یکدیگرمنع کرده باشد، و صد البته رعایت تناسب اندام نیز نوعی آراستگی محسوب میشود.[3]
3- ارتباط زناشویی علی رغم نگاه ساده اندیشانه ، یک رفتار کاملا تخصصی ست و نیاز به مهارت و مطالعه در این زمینه دارد ، و چه بسا شکست در این زمینه منجر به عوارض بسیار بدی در سایر عرصه های زندگی زوجین داشته باشد.[4]
.................................................................
پ.ن:
1_زنانی هستند که خیلی هم خوبند؛ دارای حلم و صبر و گذشت و اخلاق خوبند؛ اما روشهای برخورد با همسر یا با فرزندانشان را درست نمیدانند. این روشها علمی است
امام خامنه ای4/10/70
2_ یکی از مصادیق را میتوان در نوع صدا زدنی که حضرت فاطمه (س) نسبت به حضرت علی (ع) و حسنین(ع) داشتند ،نام برد.
3_امام صادق(ع) نیز در جواب کسی که از ایشان پرسیده بود برای چه موهای خود را رنگ کرده اید پاسخ دادند که زیبایی به عفت زن می افزاید (مضمون روایت).
4_در این خصوص نگاه کنید به احادیث بسیار جدی امام صادق (ع) در مورد مسائل زناشویی.
بزرگی می گفت :
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می آورند ، شما اول برای کناریتان بر میدارید ، دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید
دقت کنید !!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد مقابل شما می ماند
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود بردارید ، میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد.
نعمتهای زندگی نیز اینطور است
با بخشش ، سبد را مقابل خود نگه دارید ...
زیستن با استانداردهای "انسانیت" بسیار زیبا خواهد بود.
از آن طرف پاکستان بیچاره اگر از تلاش خویش در دستیابی به کم ترین درجه از سلاح های هسته ای که حداقل در برابر تهدیدات هندی ها از خویش دفاع نماید، دست بر ندارد، از طرف آمریکا مرتباً مورد تهدید قرار می گیرد.
- در هند، دولت به منظور کاهش جمعیت مسلمانان، عملیات عقیم نمودن اجباری را بر مردان آن ها اجرا می نماید و هندوها روستا های مسلمانان را همراه با ساکنان شان زنده زنده به آتش می کشند و زمانی که پلیس به صحنه می آید نه تنها متجاوزین را مورد پیگرد قرار نمی دهد بلکه بر افراد بی گناه که از آتش مهاجمین جان سالم به در برده اند و پا به فرار گذاشتند، به اتهام اخلالگر و آشوبگر آتش می گشاید.
- این عملیات وحشیانه مرتباً تکرار می شود.
رسانه های تبلیغاتی جهان در سکوت مرگبار به سر می برد. کنفرانس های حقوق بشر به هیچ وجه دخالت نمی نمایند. نه در سازمان ملل و نه در شورای امنیت یک رأی هم بر محکومیت این بربریت وحشیانه اظهار نمی شود.
از آن طرف در سودان، زمانی که یک سودانی نصرانی به جرم جاسوسی برای دشمن، محاکمه می شود و دادگاه حکم اعدامش را صادر می نماید، سودان با شدت تمام مورد خشم و غضب آمریکا قرار می گیرد. کنفرانس های حقوق بشر به حرکت در می آیند. چه غوغایی که به پا نمی کنند؟ آیا جاسوس باید اعدام شود؟ این چه وحشی¬گری است؟
- آری! اینچنین است سیاست های یک بام و دو هوا... با این وصف موضع گیری غرب در برابر فاجعه ی بوسنی به مراتب خصمانه تراز موضع گیری های سابق ضد اسلامش بود. فاجعه خیلی عمیق بود و رها کردن و تنها گذاشتن مظلومین خیلی ذلت بار. در هر روزی که می گذشت تعدادی از مردان و زنان و اطفال به قتل می رسیدند و یا ربوده می شدند. شدت فاجعه به حدی بود که رسانه های جانبدار نیز نمی توانستند ساکت بنشینند اما با این وجود نیز، احدی در غرب تکان نخورد.
- البته تکان خوردند و جنبیدند اما به منظور منع رساندن سلاح به مردم بوسنی، تا نتوانند از خویش دفاع کنند.
- این موضع گیری غرب بیانگر چه چیزی است؟
روشن است آن ها با زبان ساده و صریح چنین می گفتند: ای صرب ها! عملیات خود را در کشتن، ذبح کردن، شکنجه، تخریب و نابودی بوسنیایی ها ادامه دهید. جهت برداشتن هر مانع و مشکلی که عملیات تان را به تعویق اندازد، ما در کمین و آماده ایم.
- هر صدایی در سازمان ملل و شورای امنیت جهت مسلح نمودن بوسنیایی ها بلند شود، ما خاموشش خواهیم نمود و هر کانالی که برای رسیدن سلاح به بوسنیایی ها در نهان تلاش نماید، آن کانال را شدیداً تحت فشار قرار خواهیم داد. شما کاملاً مطمئن باشید آنچه در توان دارید دریغ ننمایید و از دخالت احدی نیز بیم نداشته باشید.
-عملیات را ادامه دهید، هنگامی که برای ما روشن شد که شما به اهدافتان رسیده اید و عقده های ما و شما بر آن ها خالی شد، آنگاه ما در صدد دخالت بر می آییم. آن هم خیلی بی طرفانه و کُند. به این طریق می خواهیم در برابر دیدگان جهانیان به شما بگوییم: کافی است آنچه انجام داده اید. و در پشت پرده بگوییم: "مبارک باد پیروزیتان"
نهایتاً نیز از شما خواستار راه حل مسالمت آمیز می شویم، تا آنچه در این قضیه به دست آورده اید رسماً و قانوناً در اختیار شما قرار گیرد.
- آنچه بیان شد با همه ناگواری اش، تمام مطالب مورد نظرم نبود، زیرا موضع گیری غرب از قدیم برایم روشن بوده است. بلکه آنچه در این بحث می خواهم به آن اشاره کنم موضع گیری های دست نشاندگان و مزدوران غرب است. کسانی که دارای اسامی اسلامی هستند اما از درون مبتلا به اثرات تهاجم فکری غرب می باشند. چون غربی ها می اندیشند و همه چیز را با عینک غربی می نگرند.
در آغاز قرن بیستم کشورهای استعماری تا حدودی سراسیمه شدند. به بریتانیا که آن روز در رأس صلیبی ها و صهیونیست ها بود، مأموریت دادند تا اوضاع را دقیقاً بررسی نموده و راه حل مناسبی آماده نماید.
بریتانیا نیز مسئولیت را به فردی بنام «لرد بترمان» سپرد تا موضوع را بررسی نماید.
- «لرد بترمان» مذکور، بنا بر انجام وظیفه ی خود گزارش مشهور خود را در سال 1907میلادی تنظیم نمود که در آن گزارش چنین آمده است:
«در این قسمت از سرزمین، جهان اسلام (منظورش کشورهای عربی است) ملتی است دارای زبانی واحد، سرزمینی به هم پیوسته، دینی واحد، گذشته ای مشترک، آرمان هایی مشترک. این سرزمین اکنون در چنگ ماست. اما دارد به حرکت در می آید و اگر چنانچه این دشمن غول پیکر از خواب بیدار شود. بر سر ما چه خواهد آمد؟ تنها راه حلی که وجود دارد به نظر من این است: باید پیوستگی این ملت بزرگ را با ایجاد دولتی اجنبی (اسراییل) که با منطقه بیگانه و با ما آشنا باشد، از هم گسیخت و این دولت پایگاهی باشد که هرگاه دشمن غول پیکر خیال جنبیدن را نمود سرکوبش نماید».
- صلیبی ها و صهیونیست ها تلاش هایشان متوقف نگردیده و موضوع دیگری را نیز دنبال کردند که خطراتش را نباید بر جهان اسلام نادیده گرفت و آن ایجاد تغییر و تحول در حرکت ها و نهضت های آزادی خواهی بود که نقطه ی آغازشان اسلام بود. اما آن ها از طریق تهاجم فکری، توانستند بسیاری از این حرکت ها را تبدیل به جنبش های ملی، قومی و بسا اوقات سوسیالیستی کنند که دقیقاً با مصالح صلیبی صهیونیستی همسو هستند.
- اما رویداد ناگهانی و پیش بینی نشده برای صلیبی ها و صهیونیست ها و برای تمام جهان، علی رغم بکارگیری تمام توطئه ها، وجود بیداری مسلمانان و حرکت رو به رشد اسلام گرایی بود. هیچکس حتی خود مسلمانان هم باور نمی کرند که اسلام گرایی باری دیگر بروز نماید چه برسد به اینکه به حیاتش ادامه دهد.
- در چنین شرایطی بود که کینه ها و عداوت های دیرینه ی دشمنان اعم از یهود، نصاری، مشرکین و منافقین باری دیگر به حرکت در آمد و جهت نابود کردن نوزاد تازه به دنیا آمده قبل از اینکه قدرتمند شود، تمام تجهیزات قابل استفاده ی خویش را به کار بردند. اما نوزاد از نابودی ابا می ورزید و در مقابل داشت استقامت می نمود و هر روز قلمروش در زمین گسترش می یافت و اهمیت و خطرش هر روز بیشتر می شد.
اینجا بود که دشمن از شدت وحشت و سراسیمگی عقلش را از دست داده و در پی آن نقاب شرم و حیایش را نیز کنار زد.
- جنگ علناً آغاز گردید و فاجعه ی بوسنی و هرزگوین پدید آمد. غرب بر موضع گیری خویش باقی ماند، موضع گیری واضح و روشن، رُک و بدون پرده...
البته چیز جدیدی نیست...
اسرائیل توسط صلیبی ها و صهیونیست ها صرفاً جهت سرکوبی کشورهای منطقه که هرگاه اراده تحرک داشته باشند به وجود آمده بود. زمین های فلسطینیان را که مالکین اصلی این سرزمین هستند، چپاول و آن ها را آواره، زندانی و شکنجه می کنند. از آن طرف آمریکا در شورای امنیت و سازمان ملل، جهت جلوگیری از محکومیت شفاهی که هیچ تاثیری در تغییر اوضاع ندارد کمین نموده و «حق وتو» خویش را بکار می گیرد. در عین حال اگر ملت فلسطین با پرتاب سنگ به دفاع از خویش بپزدارد تمام دنیا در صدد سرکوبی انتفاضه ای بر می آیند که به زعم آنها صلح جهانی را تهدید می نماید.
شاید باز هم درس دیگری را گذاشتم ، تا خدا چه قسمت کند ...
یکی از مهمترین و چه بسا اساس این دین "لااله الاالله" است.
یک لفظی به ظاهر ساده و کوتاه اما پر از معنایی شرف و عمیق که روح مسلمانان عاحز از درک آن اند.
اولین کلمه در بدو ورود به اسلام ، لا الله الا الله است . آیا تا بحال با خود اندیشیده اید که این کلام چرا باید اولین کلام باشد؟ مگر لغات آن چه اثراتی دارند که اینچنین انسان ساز اند؟
متاسفانه جامعه اسلامی از یکی از اصولی ترین و اساسی ترین فهم متون دینی غافل مانده.
"ألَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ?تؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ? وَیَضْرِبُ اللَّـهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ"
(ابراهیم: 24-25)
"بنگر که خداوند چگونه مثل مى زند: کلمه پاک به درخت خوبى مى ماند که تنه آن (در زمین) مى ماند و شاخه هایش در آسمان (پراکنده) باشد. بِنَا به اراده و خواست خدا هر زمانى میوه خود را بدهد (و دائما به بار نشسته و سرسبز و خرم باشد). خداوند براى مردم مثل ها مى زند تا متذکر گردند."
-پاسخ یک سؤال، قضیه را به شکل دقیق و واضح و بدون هیچ ابهامى مشخص مى کند؛
آیا مردم (جز کسى که خداوند به او رحم کرده باشد) نسبت به "لااله الاالله" آگاهى حقیقى دارند؟
- پاسخ آن کاملا واضح است . بسیارى از خود دعوتگران کماکان پیرامون مقتضیات "لااله الاالله" و مشخصا پیرامون نواقض آن ابهام دارند. چرا که هنوز خود را از آثار فکر مرجئه (همانى که عمل را از مسماى ایمان خارج مى کند) نرهانیده اند.
- بسیارى از دعوتگران، مشکل حقیقى توده هاى مردم و میزان دور بودن شان از حقیقت اسلام را درک نکرده اند! به همین خاطر در جمع کردن آن ها عجله مى کنند و قبل از روشن کردن، قضیه اى را که به سوى آن دعوت شده و به خاطر آن جمع گشته اند در حرکت دادنشان شتاب مى ورزند.
- به همین دلیل بر نقطه شروع که ایجاد یک "پایگاه مستحکم" است، بر اساس همان منهجى که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) "پایگاه مستحکم" خود را بر آن ایجاد کرد اصرار مى ورزیم!
- اگر چه رسیدن به سطح آن پایگاه ناممکن است و هر چند لازم نیست که هر نسلى به سطح آن نسل نمونه ارتقاء یابد! اما منهج و روش چیز دیگرى است! منهج ثابت است و تغییر نمى کند و تربیت بر اساس آن واجبى دائمى است که قابل تغییر نیست حال دیگر سطح و درجه اى که مربى ها و شاگردان به آن مى رسند هرچه مى خواهد باشد و براى هر یک طبق اعمال و تلاش خود درجاتى هست.
-درس اول در بناى "پایگاه مستحکم" درس "لااله الاالله" است. علم به آن و تربیت بر اساس مقتضیاتش جهت آماده سازى دعوتگرانى که به سمت "پایگاه گسترش یافته" رو مى نهند تا زمانى که نقش دعوت توده هاى مردم فرا مى رسد.
ملتی که سرگذشت تاریخی خویش را آن گونه که رخ داده است نخواند و نشناسد، همچنان در خطا خواهد زیست و خطاهای گذشته را بارها و بارها تکرار خواهد کرد.
-ما اگر گذشته های خویش را به درستی و به آنگونه که بوده است بازشناسی نکنیم!! خویشتنِ خویش را بازشناسی نتوانیم کرد و جایگاه از دست رفته ى خویش را باز نتوانیم یافت.
آیا شما تاریخ امت خویش، یعنى امت اسلام را مطالعه کرده اید؟
خداوند میفرماید:
"الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء"
(مردان بر زنان سرپرست و نگهبانند)
-این سرپرستی در سخن پروردگار متعال به معنای مسئولیت پذیری و تکلیف و وظیفه است، نه لذت بردن از تسلط و ریاست.
??بنابراین کسی که رگ گردنش برای دنیا ورم میکند اما نسبت به دین خانوادهاش سهل انگاری میکند، این سرپرستی را وارونه فهمیده است.
خداوند می فرماید:
"یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً"{نساء:59}
"ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیامبر (خدا با تمسّک به سنّت او) اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که دادگر و حقّگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضهی به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و سنّت) برای شما بهتر و خوش فرجام تر است."
*این آیه ی ارزشمند بیانگر معانی متعددی میباشد:
-از آن جمله: لزوم اطاعت مطلق از خداوند و اطاعت مطلق از پیامبرش، زیرا پیامبر از جانب خداوند ابلاغ مینماید و از روی هوی و هوس سخنی بر زبان نمی آورد چنانکه خداوند متعال می فرماید:
"ومَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى"{نجم:3-4}
"و پیامبر از روی هوی و هوس سخن نمیگوید. بلکه جز وحی نیست که (از جانب خدا به وی) وحی و پیام میشود."
-و از آن جمله: اینکه خداوند، سنت را نیز همانند قرآن حفظ می نماید و اینکه سنت از جمله ی ذکر وارد شده در این آیه می باشد که خداوند میفرماید:
"إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ"{حجر:9}
"براستی که ما ذکر را نازل نموده ایم و ما حتما از آن محافظت می نماییم."
زیرا محال است که پروردگار متعال بندگان را امر نماید که نزاع ها و درگیری های خود را به چیزی محفوظ نشده و نایاب برگردانند.
-و از آن جمله: اینکه در کتاب و سنت راه حل تمام نزاع ها و اختلافات که انسان ها در آن قرار می گیرند وجود دارد .. چرا که محال است پروردگار بندگان خود را امر نماید به اینکه نزاعات و اختلافات شان را به چیزی برگردانند که راه حلی برای نزاعات و اختلافات شان در آن نیابند.